دوستي داشتم که مدتي بود که وضع کار و کاسبيش رو به راه شده بود. من چند وقتي بود که به خاطر مشغله هاي فراوان از اين دوست بي اطلاع بودم.
جهت استفاده به ادامه مطلب مراجعه فرماييد
دوستي داشتم که مدتي بود که وضع کار و کاسبيش رو به راه شده بود. من چند وقتي بود که به خاطر مشغله هاي فراوان از اين دوست بي اطلاع بودم.
جهت استفاده به ادامه مطلب مراجعه فرماييد.
يک قرار ملاقات با مسئول يکي از پرورشگاهها گذاشتم. روز موعود رسيد و سر ساعت 9 صبح در محل حاضر شدم. بعد از آنکه به دفتر مسئول پرورشگاه راهنمايي شدم، در آنجا با خانم ميانسالي مواجه شدم که با مقنعه مشکي و مانتوي خاکستري پشت ميزش نشسته بود. وقتي مرا ديد با صدايي ضخيم و لحني بسيار جدي گفت: چه فرمايشي داريد؟ من با لحني آرام و مؤدب که سعي ميکردم گرم هم باشد با لبخند گفتم: معذرت ميخواهم که مزاحم شما شدم، ميخواستم پنج دقيقه وقت با ارزش شما را بگيرم و در ارتباط با شغلم که مطمئنم براي مجموعه شما منافع بي شماري دارد توضيحاتي بدهم.
جهت استفاده به ادامه مطلب مراجعه فرماييد.